طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

۶ مطلب با موضوع «درباره ی حوزه علمیه» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم


از صحبت های کوچه بازاری بین مردم خصوصا در مواجهه با روحانیون جمعیت زیاد و قشر غالب طلاب در ایران است .


مثلا میگن تمام کشور دست شما شیخاست !

یا میگن شما تو این مملکت همه کار میتونید بکنید ، شما تو کشور همه کاره اید !

یا اینکه بر این باورند از 80 میلیون جمعیت ایران حتما دست کم بیست میلیون نفر آخوند تو کشور هست !

خدا خیرشون بده باز بعضی ها میگن چهار پنج میلیون .

تو یک جمع نشسته بودیم از این آقایون مثلا روشن فکر و فهمیده ! که همه چیز بلدن و اصلا حیف شده اینها رئیس جمهور نشدن وگرنه دنیا رو گلستون میکردن ... همین بحث که حکومت واسه شیخاست (  واس ماس ! ) و اینا همه ی کشور رو پر کردن و همه ی کار ها دست ایناست راه افتاد ...

پرسیدم میدونید جمعیت کل طلبه های ایران چند نفره ؟! 

با کمال قطع گفت حتما و یقینا بالای دوملیونه ...   یعنی یک چهلم جمعیت ایران آخوندن ...

بهمش گفتم  دو میلیون که خیلیه !  کاش بود انقدر !!  حالا یکم کمتر ...

گفت یک میلیون نفر ؟!   

گفتم :  نه ...   اونم اگر بود بازم خیلی خوب بود ..

گفت : نه دیگه !  مگه میشه ؟؟   (  طرف خیلی از این مثلا همه چی دون ها و اظهار نظراستا ! )

گفتم : اره ... اونقدرا  هم که شوما فکر میکنی خبری نیست ... مسجدای مشهد از شعاع 10 کیلومتری خود شهر پنج تا درمیون امام جماعت ندارن !

گفت : هفتصد هزار نفر ؟؟!!

گفتم : داداش ... تا حالا ورزشگاه آزادی رفتی ؟!

گفت : نرفتم ... ولی خب چه ربطی داشت به بحث ما ؟!

گفتم :


اگر تمام طلبه های ایران رو یک جا جمع کنی

یعنی هم طلاب برادر و هم طلاب خواهر  اونوقت همه شونو بخای حساب کنی ؛

یعنی از اون طلبه ای که تازه وارد حوزه علمیه شده تا اون طلبه ای که دیگر از فرط کهنسالی قوای جسمی ای ندارد که بتواند فعالیت کند ؛ آنهای که منبر و روضه بلندند یا بلد نیستند ، آنهایی که مشکلات مختلف زندگی دارند و ندارند ، آنهایی که در خیلی زمینه های مختلف تخصص دارند و یا ندارند ، همه و همه ...   دو ورزشگاه آزادی    هم نمی شوند !



این درحالیه که جمعیت زیادی از این تعداد ، طلاب خواهر هستند . یعنی کسانی که به سفارش خود دین ، اولویت  زندگی شان باید چیز دیگری غیر از درس باشد !  بچه داری و همسر داری ... و درس و تبلیغ دین  در اولویت دوم قرار میگیرد آن هم اگر هیچ منافاتی با بحث خانه داری و همسر داری و تربیت اولاد نداشته باشد .


کجا کشور دست شیخاست ؟!؟ این چه مغلطه ایه ؟ مثل اینه که در رئسای حکومتی چند نفر سید یا چند نفر از قشر مهندس ها باشد ... باید بگوییم مملکت دست سادات  یا دست مهندس هاست !!!

شاید پنج درصد طلبه ها  یا کمتر در جریان مسائل کشوری باشند . که اون هم بین طلاب نکوهیده است . تمام طلبه ها از لحاظ جایگاه حقوقی در کشور کاملا مثل باقی مردم اند .

چرا  یک فرق دارند :

اینکه در این حکومت همیشه اولین و استوار ترین پشتیبان نظام ، طلاب بوده اند ولی هیچ وقت حتی به اندازه ی سوبسیت غذای سلف دانشگاه های این مملکت هم برای حوزه و طلاب خرج و پشتیبانی نشده !  در یک کشور شیعه مبلغان دین ، یعنی رسولان رسول الله ، سربازان امام زمان علیهم السلام خرجی ماهیانه شان نصف پایین ترین نرخ حقوق کارگر ساده هم نباشد !

یعنی خط مطلق فقر تقریبا 700 هزارتومان باشد و یک طلبه اگر مجرد باشد 200 هزارتومان و اگر هم متاهل باشد و بالای سال چهارم حوزه بود 400 هزارتومان ، و یک یک قرانی این پول از دولت و حکومت نیست ...

قرار است طلبه ها از نظام پشتیبانی کنند ، اصلا وظیفه شان است ولی فقط یک طرفه ! نظام و دولت کاری به پشتیبانی معیشتی و رفاهی طلبه ها نباید داشته باشند . این فرق را دارند طلبه ها ... و این چیزی جز ریشه های تفکر جدایی دین از سیاست نیست ...

البته قبلا درباره ی شهریه نوشتم ... همین مقدار که به ظاهر بسیار ناچیزه بسیار بسیار بسیار برکت عجیبی داره که فقط یک طلبه میتونه معنی این حرف رو بفهمه .

جمعی از علما خصوصا مقام معظم رهبری ( حفظه الله تعالی ) با وضع شهریه و معیشت طلبه ها مخالف اند و بر این عقده اند سرباز دین نباید دغدغه ی مهم مالی داشته باشد تا جلوی فعالیت ها و تبلیغ و انجام رسالت طلبگی اش را بگیرد ... که متاسفانه خیلی ها هم با این نظریه مخالفند ... همین رسیدگی نیم بندی هم که الان وجود داره از حسن تدبیر های آیت الله خامنه ای هست که خدا ایشون رو واسه اسلام حفظ کند ...

آن وقت این شیر نفت است که بر جیب شیخ ها روانه شده

یعنی غالبا این طوره که تفکر اصیل حوزه ورود به مسائل اداری حکومتی را در شاءن طلبه نمیدانند الا شرایط خاص که وظیفه ی شرعی باشد و اون منسب هم متولی ای نداشته باشد که بحثش جداست و معمولا همیشه تعداد من به الکفایه موجوده ...


خود مقام معظم رهبری ( حفظه الله تعالی ) به آقازاده هاشون  فرمودند که راضی نیستم وارد سیاست و اقتصاد بشوید .

این به معنی دین جدا از سیاست نیست ها ! این یعنی در زمانه ای که طلبگی متولی به اندازه لازم نداره ، همین طلبه هایی هم که داریم از مسئولیت مهمشون وارد فعالیت دیگه ای نشن چون در همین کسوت بهتر و خالصانه تر میتونن به اسلام خدمت کنن وگرنه اون مقدار ضروری که لازمه و باید حتما باشند چقدره ؟ یک رهبر و هر شهر یک امام جمعه و جمعی محدود برای نظارت ها و رسیدگی های تخصصی به امور جامعه که با معیار های اسلامی سنجیده شوند .

این تعداد ، افراد مشخص و محدودی هستند ، نه همه طلبه ها !!

تعداد مهندس هایی که در جریان ریاست های حکومتی هستند چندین و چند برابر طلاب هست .

این که بگوییم اداره ی کشور با مهندس ها است هم نادرست است .


طلبگی واجب کفایی است و زمانی که نیروی لازم برای آن موجود نباشد بر همه ی کسانی که حداقل امکانی برای طلبه شدنشان وجود داشته باشد شرعا واجب است اگر در پی آن نروند باید جوابگوی این ظلمشمان به خود و خدای خود باشند ، حتی اگر پدر و مادر به این کار ناراضی باشند در اینجا اثری ندارد و امر خدا بالاتر از امر والدین است . 



۳۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۹
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم



این تابلو اعلانات حوزه علمیه مون هست !

مثل این اتفاق کم نیافتاده ...  گاهی صحنه هایی میبینم که شاید کمتر جایی پیدا بشه

مثلا بسیاری از لحظه های ایام اربعین در کربلا ... که واقعا میتونه نشون دهنده ی شعبه و تمثالی از زمان ظهور باشه ... همون شور و حال و هوا و وحدت مراد و هدف ...


یا مثلا یه همچین صحنه هایی که از شاخصه های  یک جامعه ی آرمانی و مدینه فاضله ست ...


بنظرتون دقیقا چیه ؟   و روی کاغذ چی نوشته ؟


واسه دیدنش  اینجا کلیک کنید

و فکر نکنید که واسه شوخی بوده ها !! کاملا جدی جدی ...




احکام نوشت :  در کل برداشتن گمشده کراهت داره مگر جایی که بدونید احتمال دزدیده شدن  مال محترم و قابل توجهی میره ،  اگر چیزی پیدا کردید که میدونید صاحبش اصلا پیدا نمیشه و قیمتش نهایتاً در حد دو سه هزار تومنه میشه برداشتش و هزینه شو از طرف صاحبش صدقه داد اما اگر بعد صاحبش پیدا شد باید  تسلیم مالکش بشه .

۲۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۱۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم


امتحانات حوزه علمیه مشهد ثلثی هست !  و محدوده ثلث سوم از دو ثلث قبل هم هست !

و الان هم امتحانات شروع شده و ما هم که درس خووون !



کاش کتابای ما هم نقاشی داشت !

لذا برای اینکه دوستان گل و هم بحثی ما کتاباشون عکس داشته باشه و دم امتحانات خیلی کسل نشن مسئول نقاشی روی کتاب هاشون بنده هستم ! تا رفقای عزیز با میل و شادابی و نشاط بیشتری بتونن درساشونو بخونن !


این عکس معمولا اثر بنده در کتابهای همه ی هم بحثی هامون هست


که به این جمله معروف و زبانزد حقیر هم با خط زیبا مزین میشه :

من و تو دو دوست خوب ، صدیق مکرم و رفیق سلوکی خوبی برای هم هستیم ! ان شا الله ...


این اصل کتاباست !!!  بهش میگن خطی ... یا چاپ سنگی یا رحلی ... البته ما بهش میگیم کتاب فرمونی!!!

چون حاشیه هاشو وقتی میخای بخونی باید مثل فرمون ماشین تو دستت بچرخونیش !

البته الان کتب چاپ دیجیتالی تمام دروس موجوده .. اما خب این فرمونی ها یه حال دیگه ای داره !

مزایاء استفاده از اینا چند تاست ... اول اینکه میگن اینا نور داره !   اخه نویسنده ها و خطاط ها اکثرا افراد عالم و زاهدی بودن و خط بخط این کتب رو با وضو نوشتن ... و درست هم هست .. واقعا برکت خاصی داره

دیگه اینکه کسیکه با این کتب  انس بگیره توی تحقیقاتش دستش جلوست .. چون خوندن خط این کتابها مهارتیه واسه خودش    خیلی از کتابهای مرجع تحقیق چاپ دیجیتالی ندارن و نسخه خطی هست  لذا باید این مهارتو کسب کنه محقق !

و دیگه اینکه حواشی و شروح هم کنارش اومده

و مهمتر !!!   اینکه ارزونتره !!!!

اما این ایام بازار تلخیص و نموداری های کتب داغتره ...


کلا این روزا  یاد ایام کنکور میافتم ...  مثل آهوو  درس میخونم !   

اگه همه سال نه ... یک چهارم سال ما انقد درس بخونیم علامه میشیم باور کنید !

دعا بفرمائید ... یا علی


۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۲ ، ۰۷:۴۱
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

بحمدالله یه ماهی از خونه داریمون میگذره .. هیییییی

آقا امام زمان آب داد .. نان داد .زن داد زندگی داد ...

طلبگی و سربازی محضر مبارکشو داد ..

خوشی داد ... واله و شیدایی داد  . عزت و آبرو داد ... دستمونو گرفت و ما خودمون نفهمیدیم .

فقط طلبه هان که میفمن برکت عنایتی امام زمان چیه ؟!!   چیزی که با نام شهریه ازش یاد میکنن

مقدار مادیش خیلی پایینتر از خط فقره  اما برکتی داره ...   الله اکبر

 از اولین کتب اخلاقیی که طلبه ها میخونن منیه المرید هست

یادش بهشت ..

قال النّبی(ص):«أنّ الله تعالی قَد تَکَفَّلَ لطالبِ العِلمِ بِرزقِهِ خَاصّه عمّا ضَمِنَه لِغیرِهِ»:

به درستی که خدای تعالی رزق و روزی اهل علم را به طور خاصّ متکفّل شده (منیه المرید،ص62)

علامه طباطبایی که مقداری مسایل مادی ذهنشونو مشغول کرده بود . یه هو صدای در اومد و رفتن درو باز کردن .

- سلام من شیخ حسین ولی هستم . خدا سلامت میرساند و می فرماید من تو این ۱۸ سال کی از تو غافل بودم که درس و علم و رها کردی و رزق و روزی برایت شده دغدغه ؟!! . خدا نگهدار

علامه مبهوت که این واقعیت بود ؟ مکاشفه بود ؟ اصلا این آقا کی بود؟ از کجا خبر داشت؟این ۱۸ ساله اصلا چیه ؟!!!

صبح بین الطلوعین تو قبرستان وادی السلام که اتفاقی نظرش به قبر سیصدساله ی شیخ حسین ولی افتاد . به نظرش آمد که بله ... ۱۸ سال است که لباس نوکری و سربازی امام زمانو تنش کرده ...

 همه ی این طلبگی عشق است و عشق بازی ... صفا هست و نور ..

در کلبه ی ما رونق اگر نیست صفا هست

آنجا که صفا هست در آن نور خدا هست

 

باشد که عاقبتمان ختم بخیر و شهادت شود ...

با امید یک لبخند فاطمه ی زهرا  ... ( مادر خانمم )

یا علی

۴۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۷:۳۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رزو عید غدیر روز عمامه گذاری مولانا امیر المومنین علی ی زهراست ، که به دست مبارک حضرت محمد انجام شد

 هرسال در این روز طلابی که آمادگی لازم رو دارن با اجازه از علما به دست ایشان معمم میشن

این عید غدیر  ماهم بحمدالله مفتخر به پوشیدن این لباس شدیم

رفقا دعام کنید که انشالله تو این راه ثابت قدم باشم و به عهد طلبگیم پایدار

 

این چند وقته کلی جریانات جالب درباره همین موضوع واسم اتفاق افتاده که انشالله تو پست های بعدی مینوسم

 

التماس دعا یا علی

 

۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۰ ، ۱۶:۳۷
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام به دوستای خوب ! اولین چیزی که ایندفعه میخوام بنویسم یه سری اطلاعات عمومیه که خب برای آشنایی با طلبگی بد نیست خونده بشه .

سعی میکنم  جامع و مانع و مختصر یه کلیّتی  رو متصوّر کنم .

بعد از کنکور ورودی که گرفته میشه ( یه عده ازدیپلم یا بالاتر میان و یه عده هم از سیکل ) البته من نظرم اینه که از سیکل اومدن برا هر کسی خوب نسیت چون اون فرد 14 ساله واقعا از دنیای واقعی بیرون آگاه نیست و و بعد  طلبه شدنش اینقده درس و بحث رو سرش میریزن که اصلا فرصت کار دیگه ای رو نداره و نتیجتاً یه فرد غیر آگاه به زمانه و اطراف خودش بیرون میاد .

خلاصه بعد از کنکور و انتخاب مدرسه مورد نظر بنا به رتبه ای که بیاری میتونی توی مدرسه مورد نظرت انتخاب شی البته هنوز تا ثبت نام یه مرحله دیگه مونده که اونم مصاحبه با متولی یا همون رئیس مدرسه هست . یه سری سوالها رو ازت میپرسن که چرا میخوای طلبه بشی ؟ چقدر از طلبگی اطلاع داری؟ ... و اینکه  پی خیلی چیز ها رو به تنت مالیدی ؟  ... ... مصاحبه بنده که تقریبا دو ساعت به طول انجامید ! یه سه چهار کیلویی لاغر شدم !

 

 

 

 آخ الان یه چیزی یادم اومد اگه حوصله داشته باشید براتون بگم ( اگه هم حوصله ندارید باید بخونید دیگه )من خب قبل طلبگیم هم شلوار پارچه ای و پیراهن معمولی یا یقه شیخی  میپوشیدم و از دو سه سال قبل اقوام منو شیخ صدا میکردن ولی مثل خیلی از هم سن های خودم تی شرت رنگ و وارنگ و شلوار لی هم داشتم که معمولا واسه جمع های خودمونی میپوشیدم ولی واقعا تیپ زدن مذهبیم بیشتر از سوسولیم بود .

خلاصه جونم بگه براتون که یه پنج شنبه  بود که تلفن زنگ زد و گفتن شنبه ساعت هفت صبح تشریف بیارین مدرسه واسه یه مصاحبه . خب حالا به نظر شما فردا من چطوری باید برم حوزه ؟

کسایی که نییدونن خب بدونن که اونجا هیچ کس غیر پیراهن یقه شیخی روی شلوار پارچه ای آزاد چیزی نمیپوشه ، یعنی عرف طلبه ها همینه که البته خیلی هم خوبه .

از اون جایی که من معمولا عادتمه که خرق عادت کنم و معمولا یه کم بازیگوشم صبح با یه شلوار لی روشن و یه تیشرت نارنجی و قرمز رفتم مدرسه واسه یه مصاحبه

گفتم با خودم اگه حوزه خشک نباشه خیلی طبیعی برخورد میکنه و میگه اگه شما خواستید طلبه اینجا بشید باید رعایت اصول ظاهری اسلامی رو بکنید خب منم قطعا قبول میکنم ولی الان که طلبه نیستم

وارد حوزه که شدم همه طلبه ها البته اکثرا اونهایی که از سیکل وارد شده بودن یه جوری بهم نیگا میکردن که انگار یه مسیحی یا غیر مسلمون وارد مدرسه شده ( برا همینه که میگم بهتره از دیپلم وارد حوزه بشن ) ولی الحمدلله مسئولین مدرسه خیلی خوب و با روی باز و مهربونی باهام برخورد کردن که برایه من خیلی جالب بود. ولی الان که خب دوسالی از طلبگیم میگذره تقریبا جزو مقید ترین افراد به لباسشون هستم . لباس هم یه کت بلند تقریبا تا روی زانو و شب کلاه ( از همونایی که حاجی ها میزارن روی سرشون – عرقچین ) . این جامه بلند و پوشیده بودن سر از حرف های اسلامه که تا زمان رضا خان قلدر لباس همه مردم  ایران بوده . اگه دقت کرده باشید هنوز بعضی از قدیمی ها همینطوری لباس میپوشن . خب دید زود تموم شد . داستان به این قشنگی رو حیف نبود که نگم ؟

 

حالا وقتی که طلبه شدی وقتشه بگی

الا یا ایها الساقی ادرکاسان و ناولها   که تاحالا فکر میکردی بابا طلبه ها و شیخ ها که کاری نمیکنن، مفت میخورن و میخوابن وفوقش یه روضه میخونن و یه منبر میرن . ولی نه مثل  اینکه اصلا از این خبرا نیست !  البته به حمدلله از اونجایی که من از شش سال قبل با چندین روحانی آشنا بودم و هرروز با هم بودیم کاملا به فضای حوزه آشنا بودم . برا همینه که توی سه چهار سال اول خیلی ها متاسفانه یا شایدم خوشبختانه بی خیال حوزه میشن و میرن وارد بازار کار .

اما دوره درس خوندن : شما بعد از سطح یک که شامل 6 پایه هست و هر پایه یک سال طول میکشه باید توی خودت لیاقت ملبس شدن به لباس مقدس و با ارزشی که منتسب به پیامبر و ائمه هست رو ایجاد کنی و با توکل به خدا بشی آقا ی شیخ .

سه تا سطح دیگه هنوز مونده که اونا هم جمعا تقریبا 6-7 سالی طول میکشه  پس تا اینجا شد 12 سال درس خوندن.

البته توی این مدت اون پنج تا ( ت ) رو هم به اندازه خودت میتونی انجام بدی :

1-                تدریس

2-                تحقیق

3-                تالیف

4-                تبلیغ

5-                تــــــــوکـّـُـــــــــل

 

بعد از این 12 سال نوبت میرسه به تکمیل پروسه یه اجتهاد که بهش میگن ( درس خارج ) یعنی تا الان شما مقلد بودی و ان شالله قراره تا سه چهار سال دیگه مجتهد بشی یعنی تقلید برات حرامه و برای احکام و مسائل دیگه خودت صاحب نظری .

اون چیزی که امروز بهش احتیاج شدید هست مجتهده یعنی همون شمایی که  بین 15 تا 18 سال عمرتو برای فهمیدن حرف خدا گذاشتی الان  ای  ... تازه یه چیزایی از اسلام میفهمی و میشه بهت بگن اسلام شناس.

اما متاسفانه اکثر طلبه ها دیگه از سالهای 8 و 9 ریزش دارن و ادامه تحصیل نمیدن و جذب امور مختلف میشن که البته و صد البته خدا خیرشون میده و کلی به اسلام خدمت میکنن ولی حرف اینجایه : چون که 100 آمد 70 و 80 هم پیش ماست !! تمام اون فعالیت هارو میشه بعد از اجتهاد انجام داد که اونوقت کیفیتش قابل قیاس نیست .

ولی فقط یه مشکلی اینجا وجود داره اون هم وجود خیل عظیمی از مشکلات روحی و مادی هست .

مادیش برا خیلی ها قابل حله چون خدا خودش روزیه اهل علم رو تضمین کرده . میگن علامه طباطبایی وقتی که نجف مشغول تحصیل بودن یه روز مشکلات مادی ذهنشونو از درس به خودش مشغول کرده بود یکدفعه در خونه به صدا در اومد یه آقای باجمال و لباسی خاص خودشو معرفی کرد : من شیخ حسین ولی هستم خداوند میفرمایند توی این 18 سال من کی روزی تورو فراموش کردم که الان فکرتو از درس خوندن مشغمول مادیات دنیا کردی ؟!! این رو گفت و رفت . فردا صبح بنا به عادت هرروزه علامه طباطبایی بین الطلوعین در وادی لسلام مشغول قدم زدن بودن که یه قبر معماری شده توجه شونو به خودش جلب کرد . سید محمد حسین طباطبایی روی سنگ رو خوندن . قبر مال 300 سال پیش متعلق به شیخ حسین ولی بود . ولی چیزی که هنوز علامه متوجه نشده بودن اون 18 سال بود آخه 25 سال بود که مشغول به طلبگی بودن سنشون هم از این ارقام بیشتر بود مدت اقامتشون توی نجف هم 7سال بود . بعد از کلی فکر و کنکاش یادشون اومد که 18 ساله لباس سرزبازی امام زمانشونو به تن کردند. بله اینا قصه و افسانه نیست .!!!

اما درباره یه مشکلات روحیش  یه دفعه  میخوام درد و دل کنم  که فعلا من فقط یه سر سوزنشو درک کردم

یا علی مدد  

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۱۶
شیخ عبدالزهرا وثوقی